امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مراحل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مرحله‌ها

فونتیک فارسی

maraahel
اسم جمع
stages, phases, processes, removes, rounds, intervals, aspects, situations, steps, degrees, cases, states, circumstances, gradations, points, places, grades, sittings, stations, instances, legs, planes

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند.

- The company is still in its budding stages.

- در تمام مراحل مبارزه جلو حریف خود ایستاد.

- He confronted his opponent in every stage of the campaign.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مراحل

ارجاع به لغت مراحل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مراحل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مراحل

پیشنهاد بهبود معانی