امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

پر زحمت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سخت، دشوار

فونتیک فارسی

por zahmat
صفت
difficult, labored, laborious, onerous, painful, sweaty, demanding, thorny, toilsome, troublesome, vexatious

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- حرکات پر زحمت ورزش‌کار مصدوم نشان از مبارزه‌ی او داشت.

- The labored movements of the injured athlete showed his struggle.

- کار پر زحمت نیازمند ساعت‌ها تمرکز بود.

- The difficult task required hours of concentration.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پر زحمت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پر زحمت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پر زحمت

لغات نزدیک پر زحمت

پیشنهاد بهبود معانی