امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

پیکر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تن

فونتیک فارسی

peykar
اسم
body, figure, physique, form, frame, build, torso

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- پیکر نحیفی در تاریکی ظاهر شد.

- A slender form appeared in the darkness.

- خانواده‌ی عزادار تصمیم گرفتند که در طول شب در کنار پیکر عزیزشان بیدار بمانند.

- The mourning family chose to wake over their loved one's body throughout the night.
رقم

فونتیک فارسی

peykar
اسم
ریاضی digit, numeral

- همیشه وقتی سعی می‌کنم پیکرها را در زبان‌های مختلف بخوانم، گیج می‌شوم.

- I always get confused when trying to read numerals in a different language.

- پیکرهای رومی

- Roman numerals
تصویر

فونتیک فارسی

peykar
اسم
portrait, icon

- پیکر خانوادگی

- the family portrait

- هنرمند پیکر زیبایی از آن زن را نقاشی کرد.

- The artist painted a beautiful portrait of the woman.
مجسمه، تندیس

فونتیک فارسی

peykar
اسم
statute, sculpture

- مجموعه‌ای شگفت‌انگیز از پیکرهای باستانی

- an impressive collection of ancient sculptures

- پیکر برنزی

- the bronze sculpture
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیکر

ارجاع به لغت پیکر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیکر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پیکر

لغات نزدیک پیکر

پیشنهاد بهبود معانی