تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- یک کیسه پیاز
- کیسه پاره شد و سیبها بر زمین افتادند.
- کیسهی زیر شکم کانگوروها
- کانگورو بچهاش را در کیسهاش حمل کرد.
- روی تخمدانش یک کیسه داشت.
- باید برای برداشتن کیسهاش جراحی شود.
- سر کیسه را شل کردن
- از کیسه خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کیسه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کیسه