امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abolish

əˈbɑːlɪʃ əˈbɒlɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    abolished
  • شکل سوم:

    abolished
  • سوم‌شخص مفرد:

    abolishes
  • وجه وصفی حال:

    abolishing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive B2
برانداختن، از میان بردن، منسوخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They abolished slavery.
- آنان بردگی را لغو کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abolish

  1. verb do away with or put an end to
    Synonyms: abate, abrogate, annihilate, annul, call off, cancel, destroy, disestablish, dissolve, end, eradicate, erase, expunge, extinguish, extirpate, finish, inhibit, invalidate, kill, negate, nix, nullify, obliterate, overthrow, overturn, prohibit, put an end to, put kibosh on, put the kibosh on, quash, repeal, repudiate, rescind, revoke, scrub, set aside, squelch, stamp out, subvert, supersede, suppress, terminate, undo, vacate, vitiate, void, wipe out, zap
    Antonyms: confirm, continue, enact, establish, institute, legalize, promote, ratify, support, uphold

ارجاع به لغت abolish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abolish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abolish

لغات نزدیک abolish

پیشنهاد بهبود معانی