امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Absent

ˈæbsnt ˈæbsnt ˈæbsnt ˈæbsnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    absented
  • شکل سوم:

    absented
  • سوم‌شخص مفرد:

    absents
  • وجه وصفی حال:

    absenting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb B1
غایب، مفقود، غیرموجود، پریشان‌خیال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He is absent.
- غایب است.
- Absent her testimony, we are finished.
- بدون شهادت او کارمان خراب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد absent

  1. adjective not present
    Synonyms: astray, away, AWOL, elsewhere, ghost, gone, hooky, missing, nobody home, no-show, removed, vanished
    Antonyms: attending, existing, present
  2. adjective deficient in something needed or usual
    Synonyms: bare, blank, devoid, empty, hollow, lacking, minus, missing, nonexistent, omitted, unavailable, vacant, vacuous, wanting
    Antonyms: sufficient

لغات هم‌خانواده absent

ارجاع به لغت absent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «absent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/absent

پیشنهاد بهبود معانی