معنی absently به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈæbsntli ˈæbsntli

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more absently
صفت عالی:
most absently

معنی و نمونه‌جمله

adverb

با بی‌اعتنایی، (درمورد کسی که غرق در فکر است) با بی‌توجهی، با پریشانی‌خیال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- He shook his head absently.

- او با بی‌اعتنایی سری تکان داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد absently

adverb In an absentminded or preoccupied manner

Synonyms: abstractedly, inattentively, absentmindedly

ارجاع به لغت absently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «absently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/absently

لغات نزدیک absently

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی