امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abut

əˈbʌt əˈbʌt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
نزدیک بودن، مماس بودن، مجاور بودن، متصل بودن یاشدن، خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- One end of the bridge abutted on the sidewalk.
- یک طرف پل به پیاده‌رو متصل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abut

  1. verb touch or be next to something
    Synonyms: adjoin, be adjacent to, border on, butt against, join, neighbor

ارجاع به لغت abut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abut

لغات نزدیک abut

پیشنهاد بهبود معانی