امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Acceleration

əkˌseləˈreɪʃn əkˌseləˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    accelerations

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
شتاب، تندی، سرعت، تسریع، تعجیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
شتاب، افزایش سرعت، تسریع
- acceleration of economic activity
- زیاد شدن فعالیت اقتصادی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد acceleration

  1. noun increasing speed, timing
    Synonyms: dispatch, expedition, hastening, hurrying, quickening, speeding up, spurring, stepping up, stimulation
    Antonyms: deceleration, deferral, hindrance, retardation, slowing down

Collocations

ارجاع به لغت acceleration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acceleration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acceleration

لغات نزدیک acceleration

پیشنهاد بهبود معانی