امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Achievement

əˈtʃiːvmənt əˈtʃiːvmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    achievements

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
موفقیت، دست‌آورد، انجام، پیروزی، کار بزرگ، دست‌یابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the achievement of goals
- دست‌یابی به هدف‌ها
- a sense of achievement
- احساس موفقیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد achievement

  1. noun something completed successfully; goal reached
    Synonyms: accomplishment, acquirement, acquisition, act, actualization, attainment, completion, conquest, consummation, contrivance, creation, deed, effectuation, effort, enactment, encompassment, execution, exploit, feat, fulfillment, hit, masterpiece, performance, production, realization, stroke, success, tour de force, triumph, victory
    Antonyms: defeat, failure, forfeit, injury, miscue, misfortune, neglect, negligence

Collocations

لغات هم‌خانواده achievement

ارجاع به لغت achievement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «achievement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/achievement

لغات نزدیک achievement

پیشنهاد بهبود معانی