امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aciculate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
دارای خار سوزنی یا سوزنچه‌ی یخی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
adjective
دارای خراشیدگی (که گویی توسط سوزن ایجاد شده) (aciculated هم می‌گویند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aciculate

  1. adjective Having an end that tapers to a point
    Synonyms: sharp, acicular, aciculated, acuminate, acute, cuspate, cuspated, cuspidate, cuspidated, mucronate, pointed, pointy

ارجاع به لغت aciculate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aciculate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aciculate

لغات نزدیک aciculate

پیشنهاد بهبود معانی