امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adequate

ˈædɪkwət ˈædɪkwət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more adequate
  • صفت عالی:

    most adequate

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
کافی، تکافو‌کننده، مناسب، لایق، صلاحیت‌دار، بسنده، مساوی، رسا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The prisoners were not given adequate food.
- به زندانیان غذای کافی داده نمی‌شد.
- His salary was not adequate.
- حقوق او کافی نبود.
- We didn't thank him adequately.
- به اندازه‌ی کافی از او سپاسگزاری نکردیم.
adjective
به اندازه ی لازم، کافی ولی نه رضایتبخش، قابل قبول ولی نه عالی
- His English is adequate.
- انگلیسی او بد نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adequate

  1. adjective enough, able
    Synonyms: acceptable, all right, capable, comfortable, commensurate, competent, decent, equal, fair, passable, requisite, satisfactory, sufficient, sufficing, suitable, tolerable, unexceptional, unobjectionable
    Antonyms: inadequate, inferior, insufficient, unequal, unfit, unqualified, unsuitable, useless

لغات هم‌خانواده adequate

ارجاع به لغت adequate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adequate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adequate

لغات نزدیک adequate

پیشنهاد بهبود معانی