امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Advice

ədˈvaɪs ədˈvaɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    advices

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
پند، نصیحت، اندرز، رایزنی، صواب‌دید، مشورت، مصلحت، نظر، عقیده، آگاهی، خبر، اطلاع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- diplomatic advices
- مصلحت‌های سیاسی
- They went to a lawyer for advice.
- برای مشورت نزد وکیل رفتند.
- The girl did not follow her mother's advice.
- دختر به نصیحت مادرش عمل نکرد.
- What is your advice?
- تو چه صلاح میدانی؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advice

  1. noun recommendation
    Synonyms: admonition, advisement, advocacy, aid, bum steer, caution, charge, consultation, counsel, directions, dissuasion, encouragement, exhortation, forewarning, guidance, help, information, injunction, input, instruction, judgment, lesson, news, opinion, persuasion, prescription, proposal, proposition, recommendation, steer, suggestion, teaching, telltale, tidings, tip, tip-off, two cents’ worth, view, warning, word, word to the wise
    Antonyms: betrayal, deceit, deception, falsehood, lie, misinformation, misrepresentation

Collocations

لغات هم‌خانواده advice

ارجاع به لغت advice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advice

لغات نزدیک advice

پیشنهاد بهبود معانی