امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Advisable

ədˈvaɪzəbl ədˈvaɪzəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more advisable
  • صفت عالی:

    most advisable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مقتضی، مصلحتی، مقرون به‌صلاح، قابل توصیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- It is advisable to call them on the phone before we go.
- بهتر است (صلاح این است که) قبل از رفتن به آن‌ها تلفن بزنیم.
- They discussed the advisability of buying a house.
- آن‌ها مصلحت (بودن) خرید منزل را مورد بحث قرار دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advisable

  1. adjective recommended, wise
    Synonyms: appropriate, apt, commendable, desirable, expedient, fit, fitting, judicious, politic, prudent, seemly, sensible, sound, suggested, suitable, tactical
    Antonyms: improper, imprudent, inadvisable, inappropriate, injudicious, uncorrect, unwise

لغات هم‌خانواده advisable

ارجاع به لغت advisable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advisable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advisable

لغات نزدیک advisable

پیشنهاد بهبود معانی