امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Affluent

ˈæfluənt ˈæfluənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more affluent
  • صفت عالی:

    most affluent

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective C1
(شخص، جامعه) ثروتمند، دولتمند، مرفه، پربرکت، متمکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the affluent society
- جامعه‌ی مرفه
adjective
(جغرافی) ریزآبه، رود شاخه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد affluent

  1. adjective wealthy
    Synonyms: flush, loaded, moneyed, opulent, prosperous, rich, stinking rich, upper class, upscale, well-off, well-to-do
    Antonyms: destitute, impoverished, needy, penniless, poor
  2. adjective plentiful
    Synonyms: abundant, bountiful, copious, full, plenteous
    Antonyms: insufficient, lacking, needy, suffering, wanting

ارجاع به لغت affluent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «affluent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/affluent

لغات نزدیک affluent

پیشنهاد بهبود معانی