امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Afford

əˈfɔːrd əˈfɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    afforded
  • شکل سوم:

    afforded
  • سوم‌شخص مفرد:

    affords
  • وجه وصفی حال:

    affording

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
دادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برآمدن، استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی (برای خرید یا خرج) داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Can you afford to buy this mansion?
- آیا قدرت خرید این کاخ را دارید؟
- This trip is not affordable for me.
- استطاعت این مسافرت را ندارم.
- I can't afford the time.
- وقتش را ندارم.
- I can afford to tell you bluntly that...
- می‌توانم رک به شما بگویم که ...
- I can't afford to wait any longer.
- به صلاحم نیست (نمی‌توانم) دیگر صبر کنم.
- The window afforded a view of the garden.
- پنجره منظره‌ای از باغ را نشان می‌داد.
- These meetings always afforded me pleasure.
- این دیدارها همیشه مرا خرسند می‌کرد.
- Music affords her pleasure.
- موسیقی به او لذت می‌دهد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afford

  1. verb able to have or do; within financial means
    Synonyms: allow, be able to, bear, be disposed to, have enough for, have the means for, incur, manage, spare, stand, support, sustain
  2. verb give, produce
    Synonyms: bestow, furnish, grant, impart, offer, provide, render, supply, yield
    Antonyms: take away

ارجاع به لغت afford

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afford» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afford

لغات نزدیک afford

پیشنهاد بهبود معانی