امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ambition

æmˈbɪʃn æmˈbɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ambitions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
بلند‌همتی، جاه‌طلبی، آرزو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Her ambition was to become a physician.
- هدف عالی او این بود که پزشک بشود.
- Abbas was a man of ambition and energy.
- عباس مردی بلندهمت و پویا بود.
- Ambition made Macbeth kill the king.
- جاه‌طلبی مکبث را وادار به کشتن شاه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ambition

  1. noun strong desire for success
    Synonyms: appetite, ardor, aspiration, avidity, craving, desire, drive, eagerness, earnestness, emulation, energy, enterprise, enthusiasm, fire in belly, get up and go, hankering, hope, hunger, initiative, itch, keenness, longing, love, lust, moxie, passion, pretension, push, right stuff, spirit, striving, thirst, vigor, yearning, zeal
    Antonyms: apathy, contentment, diffidence, humility, indifference, laziness, satisfaction
  2. noun something desired
    Synonyms: aim, aspiration, desire, dream, end, enterprise, goal, hope, intent, mark, objective, purpose, target, wish

ارجاع به لغت ambition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ambition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ambition

لغات نزدیک ambition

پیشنهاد بهبود معانی