امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Anguish

ˈæŋɡwɪʃ ˈæŋɡwɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    anguished
  • شکل سوم:

    anguished
  • سوم‌شخص مفرد:

    anguishes
  • وجه وصفی حال:

    anguishing
  • شکل جمع:

    anguishes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
رنج شدید (در اثر نگرانی یا درد)، اضطراب، دلهره، اندوه، درد روحی، تألم، تشویش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The mother of the sick child had an anguished look.
- مادر کودک بیمار نگاهی اندوهگین داشت.
- the hostages' anguished cries.
- فریادهای اندوه‌بار گروگان‌ها.
verb - transitive verb - intransitive uncountable
اندوهناک کردن یا شدن، مضطرب کردن یا شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد anguish

  1. noun severe upset or pain
    Synonyms: affliction, agony, distress, dole, dolor, grief, heartache, heartbreak, hurting, misery, pang, rue, sorrow, suffering, throe, torment, torture, woe, wretchedness
    Antonyms: comfort, contentment, happiness, joy, joyfulness, solace

ارجاع به لغت anguish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «anguish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/anguish

لغات نزدیک anguish

پیشنهاد بهبود معانی