امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Appease

əˈpiːz əˈpiːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    appeased
  • شکل سوم:

    appeased
  • سوم‌شخص مفرد:

    appeases
  • وجه وصفی حال:

    appeasing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
آرام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، فرونشاندن، خواباندن، خشنود ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I tried to appease the child with a chocolate.
- سعی کردم که با شکلات از کودک دلجویی کنم.
- Water appeases thirst.
- آب تشنگی را فرومی‌نشاند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد appease

  1. verb satisfy, pacify
    Synonyms: allay, alleviate, assuage, be enough, blunt, calm, compose, conciliate, content, diminish, do, ease, gratify, lessen, lull, make matters up, meet halfway, mitigate, mollify, patch things up, placate, propitiate, quell, quench, quiet, serve, soften, soothe, subdue, sweeten, tranquilize
    Antonyms: aggravate, annoy, incite, irritate, provoke, tease

ارجاع به لغت appease

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «appease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/appease

لغات نزدیک appease

پیشنهاد بهبود معانی