امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Appeasement

əˈpiːzmənt əˈpiːzmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    appeasements

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
سیاست سازش، مماشات، مسامحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The appeasement of Hitler led to war.
- مماشات با هیتلر موجب جنگ شد.
- The company's appeasement of the disgruntled employees improved working conditions.
- مسامحه‌ی شرکت با کارکنان ناراضی باعث بهبود شرایط کاری شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد appeasement

  1. noun satisfaction; pacification
    Synonyms: abatement, acceding, accommodation, adjustment, alleviation, amends, assuagement, blunting, compromise, concession, conciliation, easing, grant, lessening, lulling, mitigation, moderation, mollification, peace offering, placation, propitiation, quelling, quenching, quieting, reconciliation, reparation, restoration, settlement, softening, solace, soothing, tranquilization
    Antonyms: aggravation, annoyance, irritation, provocation, resistance

ارجاع به لغت appeasement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «appeasement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/appeasement

لغات نزدیک appeasement

پیشنهاد بهبود معانی