امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Arsonist

    ˈɑːrsnɪst ˈɑːsnɪst
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      arsonists

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    آتش‌افروز (کسی که به‌ عمد حریق ایجاد می‌کند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - The arsonist was sentenced to 10 years in prison for his role in the devastating fire.
    - این آتش‌افروز به خاطر نقشش در این آتش‌سوزی ویرانگر به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
    - unknown arsonist
    - آتش‌افروز ناشناس
    - The investigators were able to identify the arsonist through DNA evidence found at the scene.
    - مأموران تحقیق از طریق شواهد DNA یافت‌شده در صحنه توانستند آتش‌افروز را شناسایی کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد arsonist

    1. noun one who sets fires illegally
      Synonyms: incendiary, pyromaniac, firebug, torch

    ارجاع به لغت arsonist

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «arsonist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arsonist

    لغات نزدیک arsonist

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند