امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assessment

əˈsesmənt əˈsesmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assessments

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
ارزیابی، برآورد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- an assessment of the country's financial needs
- ارزیابی نیازهای مالی کشور
- formative and summative assessment
- ارزیابی تکوینی و نهایی
- a critical assessment of Neema's works
- ارزیابی نقادانه‌ی آثار نیما
- What is your assessment of the losses?
- برآورد شما از میزان خسارات چیست؟
noun countable uncountable
اقتصاد تشخیص (مالیات)
- The assessment for this year's income tax is due by April 15th.
- تشخیص مالیات بر درآمد امسال تا پانزدهم آوریل انجام می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assessment

  1. noun evaluation
    Synonyms: appraisal, computation, determination, estimate, estimation, judgment, rating, reckoning, valuation, value judgment
  2. noun assignment of fee, amount
    Synonyms: appraisal, charge, demand, duty, estimate, fee, levy, rate, rating, tariff, tax, taxation, toll, valuation

Collocations

لغات هم‌خانواده assessment

ارجاع به لغت assessment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assessment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assessment

لغات نزدیک assessment

پیشنهاد بهبود معانی