امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assiduous

əˈsɪdʒuəs əˈsɪdjuəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
با پشتکار، سخت‌کوش، کوشا، دقیق و هشیار، ساعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- an assiduous student
- شاگرد ساعی
- The CEO praised his assiduous employees.
- مدیرعامل از کارمندان سخت‌کوشش تمجید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assiduous

  1. adjective hard-working
    Synonyms: active, attentive, busy, constant, diligent, eager beaver, exacting, grinding, indefatigable, industrious, laborious, persevering, plugging, scrupulous, sedulous, steady, studious, unflagging, untiring, whiz, zealous
    Antonyms: lazy, neglectful, negligent

ارجاع به لغت assiduous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assiduous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assiduous

لغات نزدیک assiduous

پیشنهاد بهبود معانی