امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assign

əˈsaɪn əˈsaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    assigned
  • شکل سوم:

    assigned
  • سوم‌شخص مفرد:

    assigns
  • وجه وصفی حال:

    assigning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
واگذار کردن، ارجاع کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، گماشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He played the role assigned to him very well.
- نقشی را که به او محول شده بود، خیلی خوب اجرا کرد.
- I was assigned to watch the road.
- مقرر شده بود که من جاده را بپایم.
verb - transitive
اختصاص دادن، تخصیص دادن، بخش کردن، قلمداد کردن، ذکر کردن، تعیین کردن
- The bed assigned to me was large but uncomfortable.
- تختخوابی که برای من تعیین شده بود، بزرگ بود ولی راحت نبود.
- They assigned a day for Thanksgiving.
- آن‌ها یک روز را به شکرگزاری تخصیص دادند.
- The teacher assigned a new lesson for tomorrow.
- معلم درس تازه‌ای را برای فردا تکلیف کرد.
- Jealousy was assigned as the motive for that crime.
- حسادت به عنوان انگیزه‌ی آن جنایت قلمداد شد.
- to assign human attributes to an inanimate object
- قائل شدن ویژگی‌های انسانی برای جسم بی‌جان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assign

  1. verb select and give a responsibility
    Synonyms: accredit, allow, appoint, ascribe, attach, attribute, authorize, cast, charge, choice, commission, commit, credit, delegate, deputize, designate, downlink, download, draft, elect, empower, enroll, entrust, hang on, hire, hold responsible, impute, name, nominate, ordain, pin on, refer, reference, select, slot, tab, tag
  2. verb set apart for a reason
    Synonyms: allocate, allot, appoint, apportion, appropriate, consign, designate, detail, determine, dish out, distribute, divide, earmark, fix, fork out, give, grant, hand out, hand over, indicate, mete, prescribe, relegate, shell out, specify, stipulate
    Antonyms: keep

لغات هم‌خانواده assign

ارجاع به لغت assign

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assign» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assign

لغات نزدیک assign

پیشنهاد بهبود معانی