امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bailiff

ˈbeɪlɪf ˈbeɪlɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
ناظر، ضابط، امین صلح یا قاضی، نگهبان دژ سلطنتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bailiff

  1. noun
    Synonyms: magistrate, agent, sheriff, bobby, constable, deputy, marshall, overseer, mace-bearer, steward, roundsman, tipstaff

ارجاع به لغت bailiff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bailiff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bailiff

لغات نزدیک bailiff

پیشنهاد بهبود معانی