امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bailiwick

ˈbeɪləˌwɪk ˈbeɪlɪwɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
حوزه‌ی مأموریت بخشدار، بلوک، بخش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Personnel matters are my bailiwick and I will not tolerate any interference!
- امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچ‌گونه مداخله‌ای را تحمل نخواهم کرد!
- He often had to pay the wages and expenses of the royal huntsmen out of the issues of his bailiwick.
- او خارج از مسائل مربوط به حوزه‌ی مأموریتش باید دستمزدها و هزینه‌های شکارچیان سلطنتی را می‌پرداخت.
noun
حوزه‌ی قدرت، قلمرو، تیول
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bailiwick

  1. noun A sphere of activity, experience, study, or interest
    Synonyms: territory, area, domain, subject, province, field, realm, arena, circle, department, beat, orbit, diocese, discipline, district, scene, terrain, jurisdiction, subject area, world, neighborhood, bag, subject field, constablery, field-of-study, study, secretariat
  2. noun A person's specific area of interest, skill, or authority.
    Synonyms: field

ارجاع به لغت bailiwick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bailiwick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bailiwick

لغات نزدیک bailiwick

پیشنهاد بهبود معانی