امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Barricade

ˈbærəkeɪd / / ˌbærəˈkeɪd ˈbærəkeɪd / / ˌbærəˈkeɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    barricaded
  • شکل سوم:

    barricaded
  • سوم‌شخص مفرد:

    barricades
  • وجه وصفی حال:

    barricading
  • شکل جمع:

    barricades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable
سنگربندی موقتی، مانع، مسدود کردن (با مانع)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Old women manned the barricades.
- زنان پیر سنگرهای خیابانی را حفاظت می‌کردند.
- barricaded roads
- راه‌های مسدودشده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barricade

  1. noun blocking object
    Synonyms: bar, barrier, blank wall, block, blockade, bulwark, fence, obstruction, palisade, rampart, roadblock, stockade, stop, wall
    Antonyms: opening
  2. verb block, usually to protect
    Synonyms: bar, blockade, defend, fortify, obstruct, shut in
    Antonyms: allow, open

ارجاع به لغت barricade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barricade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/barricade

لغات نزدیک barricade

پیشنهاد بهبود معانی