امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Beau

    boʊ bəʊ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      beaux

    توضیحات

    همچنین می‌توان از شکل جمع beaus به‌ جای beaux استفاده کرد.

    معنی‌ها

    noun
    (قدیمی) شیک‌پوش، فکلی، خودآرا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun
    (قدیمی) خواستگار، خاطرخواه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد beau

    1. noun boyfriend
      Synonyms: admirer, beloved, cavalier, escort, fiancé, flame, gentleman caller, gentleman friend, honey, inamorato, love, lover, paramour, squire, steady, suitor, swain, sweetheart, true love
      Antonyms: girlfriend, mistress

    ارجاع به لغت beau

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «beau» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beau

    لغات نزدیک beau

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار