امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Bestial

    ˈbestʃl ˈbestil
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more bestial

    • صفت عالی:

      most bestial

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    دامی، حیوانی، شبیه حیوان، جانور خوی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Tammerlane's bestial characteristics
    - ویژگی‌های ددمنشانه‌ی تیمورلنگ
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد bestial

    1. adjective brutal
      Synonyms: brutish, savage, depraved, cruel, inhuman, beastly, boorish, feral, barbarous
      Antonyms: generous, kind, humane, nice, gentle

    ارجاع به لغت bestial

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bestial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bestial

    لغات نزدیک bestial

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند