امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bigmouthed

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

دهن‌گشاد، صدا بلند، گزافه‌گو، حرف‌مفت‌زن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bigmouthed

  1. adjective Unwisely talking too much
    Synonyms: blabbermouthed, blabby, talkative

ارجاع به لغت bigmouthed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bigmouthed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bigmouthed

لغات نزدیک bigmouthed

پیشنهاد بهبود معانی