امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bilk

bɪlk bɪlk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bilked
  • شکل سوم:

    bilked
  • سوم‌شخص مفرد:

    bilks
  • وجه وصفی حال:

    bilking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
گول زدن، کلاه سر کسی گذاشتن، از پرداخت (وجه) طفره رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He even bilked his own brother.
- او سر برادر خودش هم کلاه گذاشت.
- When it came time to pay, he bilked.
- وقتی که موعد پرداخت رسید امروز فردا کرد.
noun countable
گول، فریب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bilk

  1. verb cheat
    Synonyms: bamboozle, beat, circumvent, con, deceive, defraud, disappoint, do, fleece, flimflam, foil, frustrate, gyp, overreach, rook, ruin, snow, swindle, thwart, trick
    Antonyms: give, give away

ارجاع به لغت bilk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bilk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bilk

لغات نزدیک bilk

پیشنهاد بهبود معانی