امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blear

bliːr blɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

استهزا، دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I became dizzy and the scene became a complete blear to me.
- سرم گیج رفت و صحنه در نظرم تار و مبهم شد.
- The cold wind bleared their eyes.
- باد سرد چشم‌های آن‌ها را تار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blear

  1. verb To make dim or indistinct
    Synonyms: blur, dim, obscure, dull, fog, becloud, bedim, befog, cloud, darken, eclipse, deceive, gloom, mist, obfuscate, overcast, overshadow, shadow, mislead, protrude
    Antonyms: focus
  2. adjective Not clearly perceived or perceptible
    Synonyms: bleary, cloudy, dim, faint, foggy, fuzzy, hazy, indefinite, indistinct, misty, obscure, shadowy, unclear, undistinct, vague, bleary-eyed, blear-eyed

ارجاع به لغت blear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blear

لغات نزدیک blear

پیشنهاد بهبود معانی