گذشتهی ساده:
branchedشکل سوم:
branchedسومشخص مفرد:
branchesوجه وصفی حال:
branchingشکل جمع:
branchesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به سوی دیگری رفتن، منحرف شدن، جدا شدن، منشعب شدن
به سوی دیگری رفتن، منحرف شدن، جدا شدن، منشعب شدن
(علاقه یا فعالیت) گسترده شدن، شروع به کارهای جدید کردن
قطار محلی، راه آهن فرعی
کاملاً، از ریشه، از بُن، بهتمامی، تماموکمال
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «branch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/branch