Break Down
American:
ˈbreɪkˈdaʊn
British:
breɪkdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
گذشته‌ی ساده:
broken down -
شکل سوم:
broken down -
سوم‌شخص مفرد:
breaks down -
وجه وصفی حال:
breaking down
معنی‌ها
phrasal verb
زیر گریه زدن، گریه کردن
phrasal verb
از کار ایستادن، توقف در عمل کردن
phrasal verb
به بخش‌های کوچکتر تقسیم کردن
مترادف و متضاد break down
-
phrasal verb Fail
-
phrasal verb Render or to become unstable due to stress
-
phrasal verb Render or to become weak and ineffective
-
phrasal verb Decay
-
phrasal verb Divide into parts to give more details
-
phrasal verb Digest
ارجاع به لغت break down
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «break down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-down
لغات نزدیک break down
- - break cover
- - break dancing
- - break down
- - break even
- - break faith