امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brine

braɪn braɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
شوراب، آب شور، اشک، آب نمک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a can of sardines in brine
- یک قوطی ساردین در آب نمک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brine

  1. noun salt solution
    Synonyms: alkali, blue, brackish water, deep, drink, marinade, ocean, pickling solution, preservative, saline, salt water, sea water, sodium chloride solution, vinegar

ارجاع به لغت brine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brine

لغات نزدیک brine

پیشنهاد بهبود معانی