امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Budge

bʌdʒ bʌdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    budged
  • شکل سوم:

    budged
  • سوم‌شخص مفرد:

    budges
  • وجه وصفی حال:

    budging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
تکان جزئی خوردن، تکان دادن، جم خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We were unable to budge the boulder.
- نتوانستیم صخره را از جایش تکان بدهیم.
- We tried to change her mind, but she refused to budge.
- کوشیدیم نظرش را عوض کنیم؛ ولی او سماجت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد budge

  1. verb dislodge from staid position
    Synonyms: bend, change, change position, convince, give way, inch, influence, locomote, move, persuade, propel, push, remove, roll, shift, slide, stir, sway, yield

Phrasal verbs

  • budge up

    (انگلیس - عامیانه) دفتی زدن، (روی نیمکت و غیره) جا برای دیگران باز کردن

ارجاع به لغت budge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «budge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/budge

لغات نزدیک budge

پیشنهاد بهبود معانی