امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bunk

bʌŋk bʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bunked
  • شکل سوم:

    bunked
  • سوم‌شخص مفرد:

    bunks
  • وجه وصفی حال:

    bunking
  • شکل جمع:

    bunks

معنی و نمونه‌جمله

حرف توخالی و بی‌معنی، خوابگاه (در کشتی یا قطار)، هرگونه تختخواب تاشو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He bunked at a neighbor's house for a couple of nights.
- دو شب در خانه‌ی یکی از همسایگان خوابید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bunk

  1. noun nonsense
    Synonyms: applesauce, balderdash, baloney, bilge, claptrap, eyewash, flimflam, garbage, hogwash, hooey, horsefeathers, jazz, piffle, poppycock, rot, rubbish, tomfoolery, tommyrot, trash, twaddle
    Antonyms: sense
  2. noun twin bed, usually stacked; place to sleep
    Synonyms: berth, cot, doss, hay, kip, pallet, sack

Idioms

  • do a bunk

    (انگلیسی - عامیانه) بدون اطلاع قبلی رفتن، جیم شدن، جا خالی کردن

ارجاع به لغت bunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bunk

لغات نزدیک bunk

پیشنهاد بهبود معانی