امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Candid

ˈkændɪd ˈkændɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more candid
  • صفت عالی:

    most candid

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ساده‌لوح، بی‌تزویر، منصفانه، صاف و ساده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The judge gave his candid opinions.
- قاضی عقاید بی‌غرضانه‌ی خود را ابراز کرد.
- He didn't like the reception and told them so candidly.
- او از پذیرایی خوشش نیامد و بی‌رودروایسی به آن‌ها گفت.
- a candid picture of my mother peeling potatoes
- عکس طبیعی مادرم در حال پوست کندن سیب زمینی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد candid

  1. adjective honest
    Synonyms: aboveboard, bluff, blunt, equal, equitable, fair, forthright, frank, free, frontal, genuine, guileless, impartial, ingenuous, just, objective, open, outspoken, plain, right up front, scrupulous, sincere, straightforward, talking turkey, telling it like it is, truthful, unbiased, uncolored, unequivocal, unprejudiced, unpretended, up front, upright
    Antonyms: artful, deceitful, devious, lying, tricky

ارجاع به لغت candid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «candid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/candid

لغات نزدیک candid

پیشنهاد بهبود معانی