امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Certified

ˈsɜrːtəˌfaɪd ˈsɜːtɪfaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    certifies
  • وجه وصفی حال:

    certifying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تضمین‌شده، گواهی‌شده، تصدیق‌شده، گواهی‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
دیپلمه، دارای گواهینامه (یا جواز یا تصدیق و غیره)
- a certified public accountant
- حسابدار قسم‌خورده
- a certified copy
- رونوشت گواهی‌شده
- a certified physician
- پزشک دارای جواز رسمی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد certified

  1. verb Provide evidence for; stand as proof of; show by one's behavior, attitude, or external attributes
    Synonyms: witnessed, approved, affirmed, confirmed, sworn, licensed, attested, verified, evidenced, warranted, notarized, demonstrated, guaranteed, endorsed, vouched, determined, deposed, manifested, avowed, assured
    Antonyms: counteracted, contradicted, invalidated, disavowed, repudiated, rejected, discredited, denied
  2. verb Guarantee as meeting a certain standard
    Synonyms: endorsed, warranted, accredited, guaranteed
  3. adjective Holding appropriate documentation and officially on record as qualified to perform a specified function or practice a specified skill
    Synonyms: qualified
  4. adjective Fit to be certified as insane (and treated accordingly)
    Synonyms: certifiable
  5. adjective Endorsed authoritatively as having met certain requirements
    Antonyms: uncertified

ارجاع به لغت certified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «certified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/certified

لغات نزدیک certified

پیشنهاد بهبود معانی