امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Charitable

ˈtʃærətəbl ˈtʃærətəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دست‌گیر، سخی، مهربان، (مؤسسه) خیریه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He offered his time and money charitably.
- او از روی خیرخواهی وقت و پول ارزانی می‌داشت.
- Quite charitably he chose to ignore my mistakes.
- با کمال گذشت اشتباهات مرا نادیده گرفت.
- a charitable foundation
- مؤسسه‌ی خیریه، بنیاد نیکوکاری
- to make charitable donations
- خیرات کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد charitable

  1. adjective giving, generous
    Synonyms: accommodating, all heart, altruistic, beneficent, benevolent, benign, big, bighearted, bountiful, eleemosynary, good, helpful, humane, humanitarian, kind, kindly, lavish, liberal, obliging, philanthropic, sympathetic
    Antonyms: inhumane, malevolent, mean, uncharitable, unkind, unsympathetic
  2. adjective kind, lenient
    Synonyms: all heart, benevolent, big, bighearted, broad-minded, clement, considerate, easy, favorable, forbearing, forgiving, gracious, humane, indulgent, kindly, lenient, magnanimous, merciful, sympathetic, thoughtful, tolerant, understanding
    Antonyms: hard, harsh, inhumane, mean, rough, severe, tough

ارجاع به لغت charitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «charitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/charitable

لغات نزدیک charitable

پیشنهاد بهبود معانی