امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Chosen

    ˈtʃoʊzn ˈtʃoʊzn ˈtʃəʊzn ˈtʃəʊzn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • مصدر:

      choose

    • گذشته‌ی ساده:

      chose

    • سوم‌شخص مفرد:

      chooses

    • وجه وصفی حال:

      choosing

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    شکل سوم فعل choose

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - He has chosen the best seat in the house.
    - او بهترین صندلی خانه را انتخاب کرده است.
    - They have chosen their favorite ice cream flavor.
    - آن‌ها طعم بستنی مورد علاقه‌ی خود را انتخاب کرده‌اند.
    adjective noun countable
    (شخص) منتخب، انتخاب‌شده، برگزیده، گزیده، مصطفی
    - The chosen candidate will be announced at the end of the week.
    - کاندیدای منتخب در پایان هفته اعلام خواهد شد.
    - The chosen team members will represent our company at the conference.
    - اعضای تیم منتخب نماینده‌ی شرکت ما در کنفرانس خواهند بود.
    noun plural
    (the chosen) منتخبین، برگزیدگان
    - Only the chosen shall go to heaven.
    - فقط برگزیدگان خدا به بهشت خواهند رفت.
    - The chosen were a group of individuals selected for their unique talents and skills.
    - منتخبین گروهی از افرادی بودند که به‌خاطر استعدادها و مهارت‌های منحصربه‌فردشان انتخاب شده بودند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد chosen

    1. adjective preferred
      Synonyms: called, conscript, elect, exclusive, got the nod, named, pegged, pick, picked, popular, preferential, select, selected, tabbed
      Antonyms: ignored, inferior

    Collocations

    • the chosen few

      اشخاص نخبه، معدودی اشخاص برگزیده

    Idioms

    ارجاع به لغت chosen

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «chosen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chosen

    لغات نزدیک chosen

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند