امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cohabit

koʊˈhæbɪt kəʊˈhæbɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive
باهم زندگی کردن (زن و مرد)، رابطه جنسی داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Before getting married, they cohabited for two years.
- قبل از ازدواج دو سال با هم زندگی کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cohabit

  1. verb live together
    Synonyms: be roommates with, conjugate, couple, have relations, live illegally, live with, mingle, play house, room together, shack up, share address, take up housekeeping

ارجاع به لغت cohabit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cohabit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cohabit

لغات نزدیک cohabit

پیشنهاد بهبود معانی