امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coherence

koʊˈhɪrns kəʊˈhɪərəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
چسبیدگی، ارتباط (مطالب)، وابستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His thoughts lack sufficient coherence.
- افکار او از انسجام کافی برخوردار نیست.
- His death has disrupted the coherence of this group.
- فوت او هم‌بستگی این گروه را به هم زده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coherence

  1. noun agreement
    Synonyms: adherence, attachment, bond, cementation, cling, clinging, comprehensibility, concordance, conformity, congruity, connection, consistency, consonance, construction, continuity, correspondence, inseparability, inseparableness, integrity, intelligibility, rationality, relations, solidarity, stickage, tenacity, union, unity
    Antonyms: disagreement, incoherence, incongruity, nonsense, unintelligibility

لغات هم‌خانواده coherence

ارجاع به لغت coherence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coherence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coherence

لغات نزدیک coherence

پیشنهاد بهبود معانی