امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collection

kəˈlekʃn kəˈlekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    collections

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
جمع‌آوری، وصول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
گردآوری، گردآورد، کلکسیون، اجتماع، مجموعه
- the collection of signatures
- گردآوری امضا
- the collection of house rents
- وصول کرایه‌ی خانه‌ها
- garbage collection
- جمع کردن خاکروبه
- a stamp collection
- گردآورد (کلکسیون) تمبر
- a collection of rugs
- گردآورد (مجموعه‌ی) فرش‌های ایرانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collection

  1. noun group, accumulation
    Synonyms: accumulating, acquiring, acquisition, agglomeration, amassing, amassment, anthology, assemblage, assembling, assembly, assortment, batch, bringing together, caboodle, clump, cluster, collation, combination, company, compilation, congeries, congregation, convocation, crowd, cumulation, digest, gathering, heap, hoard, kit, levy, lot, mass, medley, mess, miscellany, mobilization, muster, number, obtaining, omnibus, pile, quantity, securing, selection, set, stack, stock, stockpile, store

لغات هم‌خانواده collection

ارجاع به لغت collection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collection

لغات نزدیک collection

پیشنهاد بهبود معانی