امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Comedown

ˈkʌmdaʊn ˈkʌmdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive adverb
نزول کردن، پایین رفتن، تنزل رتبه و مقام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- After many years as a minister, teaching was a bit of a comedown for him.
- پس از چندین سال وزارت، معلمی برایش نوعی تنزل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comedown

  1. noun letdown, blow
    Synonyms: anticlimax, blow, collapse, comeuppance, crash, cropper, decline, defeat, deflation, demotion, descent, disappointment, discomfiture, dive, down, downfall, failure, fall, flop, humiliation, pratfall, reverse, ruin, setback, undoing, wreck
    Antonyms: ascent, boon, boost, fortune, promotion

ارجاع به لغت comedown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comedown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comedown

لغات نزدیک comedown

پیشنهاد بهبود معانی