معنی communism به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkɑːmjənɪzm ˈkɒmjənɪzm

معنی

noun uncountable

اصول اشتراکی، مرام اشتراکی، کمونیسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد communism

noun socialist government

Synonyms: Bolshevism, collectivism, Leninism, Marxism, rule of the proletariat, socialism, state ownership, totalitarianism

Antonyms: capitalism, democracy

ارجاع به لغت communism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «communism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/communism

لغات نزدیک communism

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return