امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Communist

ˈkɑːmjənɪst ˈkɒmjənɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    communists

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective countable C1
طرفدار مرام اشتراکی، مربوط به کمونیسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the Communist Party
- حزب کمونیست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد communist

  1. noun card-carrying communist
    Synonyms: Party member, comrade, fellow traveler, member of the Communist Party, C.P. member, apparatchik, sympathizer, Marxist, Socialist, Bolshevik, Bolshevist, Trotskyite, Leninist, Stalinist, Maoist, Viet Cong, Castroite, Commie, Red, com-symp, pinko
    Antonyms: fascist, conservative, capitalist

ارجاع به لغت communist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «communist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/communist

لغات نزدیک communist

پیشنهاد بهبود معانی