امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Confederation

kənˌfedəˈreɪʃn kənˌfedəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    confederations

معنی

noun
اتفاق، اتحاد، هم‌پیمانی، هم‌عهدی، معاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confederation

  1. noun An association, especially of nations for a common cause
    Synonyms: confederacy, federation, alliance, anschluss, bloc, cartel, coalition, league, organization, union
  2. noun A group of people united in a relationship and having some interest, activity, or purpose in common
    Synonyms: alliance, association, club, congress, federation, fellowship, fraternity, guild, league, order, organization, society, sorority, union

Collocations

  • the confederation

    1- (امریکا بین سالهای 1781-89) کنفدراسیون (پیمانگان) ایالتهای متحده 2- (کانادا در سال 1867) پیوند استانهای اونتاریو وکبک و نووسکوشیا و نیوبرونزویک (که بخش مستقلی را تحت حمایت انگلیس تشکیل دادند)

ارجاع به لغت confederation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confederation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confederation

لغات نزدیک confederation

پیشنهاد بهبود معانی