امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Contemporarily

    kənˌtempərˈerli kənˌtemprˈeərli
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adverb
    به‌طور امروزی، به‌طور مدرن (به‌گونه‌ای که مربوط به زمان حال باشد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The fashion designer's collection was praised for its unique and contemporarily styled garments.
    - مجموعه‌ی این طراح مد به دلیل لباس‌های منحصر‌به‌فرد و سبک امروزی‌اش مورد ستایش قرار گرفت.
    - The artist's work is characterized by its use of bold colors and contemporarily inspired themes.
    - مشخصه‌ی کار این هنرمند استفاده از رنگ‌هایی که جلب‌ توجه می‌کنند و مضامین الهام‌گرفته‌شده‌ی مدرن است.
    adverb
    به‌طور معاصر، به‌طور همزمان
    - The data can be handled contemporarily.
    - مدیریت داده‌ها به‌طور همزمان امکان‌پذیر است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات هم‌خانواده contemporarily

    ارجاع به لغت contemporarily

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «contemporarily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contemporarily

    لغات نزدیک contemporarily

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند