امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Contents

ˈkɑntents ˈkɑːntents
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    contented
  • شکل سوم:

    contented
  • وجه وصفی حال:

    contenting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2
محتوا، مضمون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I opened the letter and read its contents.
- نامه را باز کردم و محتوایش را خواندم.
- The books' contents were transmitted through lectures.
- محتوای کتاب از طریق سخنرانی انتقال داده شده است.
noun plural
فهرست مطالب
- There is no initial list of contents.
- کتاب فهرست مطالب ندارد.
- Look in the contents
- فهرست مطالب را بگرد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contents

  1. noun elements of larger object
    Synonyms: capacity, cargo, chapters, connotation, constituents, details, divisions, essence, filling, freight, furnishing, gist, guts, implication, ingredients, innards, inside, lading, load, meaning, nub, packing, shipment, significance, size, space, stuffing, subject matter, subjects, substance, sum, text, themes, topics, volume

ارجاع به لغت contents

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contents» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contents

لغات نزدیک contents

پیشنهاد بهبود معانی